یه بار دوتا دزد برای دزدی رفتن خونه یه حاجی:/
بعد اون دوتا دزده ک تو خونه بودن....
یهو میفهمن که حاجی و زنش دارن میان:/
خوب....
این دو دزد مشنگ ما چاره ای نداشتن پس...
دزد اولیه گفت من میرم بالای کمد تو برو داخل کمد....
خلاصه ک یکی رفت بالا کمد یکی هم ت کمد..
این حاجی و زنش میان میشینن....
بعد مثل اینکه این زنه تازه از خونه همسایش اومده بوده...و اونجا دیده زن همسایه کلی طلا ملا دستشه و این چرتو پرتا:|
بعد این زنه به شوورش یعنی حاجی در خواست میده که من دستبند طلا میخوام:/
حاجی هم میگه که اونی که اون بالاست بهمون میده:/
زنه باز هعی درخواست طلا و اینا میده:/
و حاجی هم هر دفعه میگفته اونی ک اون بالاست بهمون میده:/
اخرش اون دزد اون بالا از کمد میپره پایین و میگه: حاجی همش گفتی اونی که اون بالاست بهمون میده..پس اونی که تو کمده چی؟!:/
😐😂
- پنجشنبه ۲۷ شهریور ۹۹