پارسال میترسیدم کلاس زبانم دیر برسم..
واسه همین وقتی که به اموزشگاه رسیدم تند تند از پله ها بالا رفتم...
وقتی که به طبقه اصلی رسیدم اون پله های اخر
جلوی کلی پسر خوردم زمین😬💔
چندتاشونم تو کلاس خودم بودن😬
خلاصه کا اب شدم رفتم تو زمین😬😂
کلی بهم خندیدم ولی من به چپم گرفتمشون😂🙄
و در اخر اون همه عجله ک داشتم دود هوا بود چون کلاسم شروع نشده بود🙄😬
هیچ دیگه🙄
تا اخر کلاس به پسرا نگاهم ننداختم🙄
از بس ابروم رفته بود😬😬🙄😂
- شنبه ۱۲ مهر ۹۹